چند سالیه که تو دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد زمزمه هایی در مورد تدفین شهداء گمنام شنیده می شه و الحق و الانصاف بچه های بسیج این چند سال بسیار پی گیر بودند در جلسه ای که با معاون وزیر بهداشت داشتیم مهندس مهرعلیان در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان در مورد دفن شهید گمنام در دانشگاهمون اینطور بیان کردند که " گویا تعداد شهید گمنام کمه و تقاضا زیاد ولی مسئولین در حال پیگیری هستند."
چند روز پیش در بهبهه ثبت نام از دانشجویان جدیدالورود دوباره زمزمه هایی در مورد شهداء گمنام البته این بار پر رنگ تر به گوش رسید بطوری که یکی از مسئولین دانشگاه طی یک جلسه سر پایی از تشکل های دانشگاه درخواست کمک جدی کرد و از نبود وقت صحبت کرد، بچه های کانون ها و تشکل ها هم که منتظر چنین فرصتی بودند با علاقه تمام اعلام آمادگی کردند این جدیت به حدی بود که یکی از تشکل های دانشگاه اقدام به برگزاری جلسه فوری با حضور حداکثری اعضاء شورا نمود و در اون به بررسی ظرفیت اعضاء جهت کمک به این امر مقدس پرداخت.
حالا که شهید با پای خوش اومده ما نمی خواهیم
صبح روزی که قرار بود اعضاء تشکلها و کانونها با رئیس دانشگاه در مورد همین موضوع جلسه ای داشته باشند، جلسه لغو شد، خدا را شکر با منشی آقای رئیس هم که نمیشه حرف زد اینگار میخواد آدمو بخوره. حتی بعضی از بچه ها می گفتند ساعت 5 صبح راه افتادند تا به این جلسه برسند بهشون هم که میگی، میگن: حالا مگه چی شده صبح زود پاشدید یه قدمی زدید!!! اووووووه!!! حاجی چی شد؟ متاسفانه لیاقت نداشتیم شهید را بُردن اردل!! یک شبه لیاقت اَزَمون سلب شد! اینو نگید چی بگید؟ لیاقت داشتیم نخواستید.
خلاصه همه ناراحت شدند. تصمیم گرفتیم برای اینکه ابعاد موضوع روشن بشه بریم پیش سرهنگ علی بابایی، مسئول حفظ ارزش های دفاع مقدس استان. حاجی سلام پس شما که می گفتید دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد اولویت اول ماست. پس چی شد؟ سرهنگ ناراحت شد و گفت: ما که چیزی نگفتیم مسئولین دانشگاهتون گفتند ما نمی تونیم جمعش کنیم، دانشجو نداریم ! نمی دونم از این حرفها.
ما که متوجه نشدیم کدومشون راست میگن ولی اینو میدونیم که بچه ها پایه بودند و دوست داشتند دانشگاهمون با یک شهید گمنام مزین بشه ولی حیف قسمت نشد!
شاید بشه گفت خیلی از مسائلی که تو دانشگاه اتفاق میوفته از نخواستنِ مسئولین باشه، از وضعیت حجاب تو دانشگاه بگیر تا وضعیت اخلاقی تو بیمارستان هامون و وضعیت خوابگاهها و خیلی مسائل دیگه البته کم کاری خودمون را هم نباید نادیده بگیریم. خدا کنه که به خودمون بیاییم و بیدار بشیم آخه تاکی می خواهیم سرمون رو زیر برف نگه داریم؟ تا کی؟؟؟
(بدلیل اینکه اطلاعاتم در مورد این موضوع دست و پا شکسته بود این مطلب رو با همکاری محمد احمدی اتق عمل 87 نوشتم.)